رسم تامرسم تام، از اصطلاحات علم منطق بوده و به تعریف به جنس [ یا جنس قریب] و خاصه گفته میشود.۱ - توضیح اجمالیرسم تام، از اصطلاحات علم منطق بوده و به تعریف به جنس [ یا جنس قریب] و خاصه گفته میشود.۲ - تعاریف رسم تام و ناقصبرای رسم تام و ناقص، تعاریف گوناگونی ارائه شده است که حتی بعضی از آنها مخالف بعضی دیگر است. ۲.۱ - مبنای اولبرخی از اهل منطق، ملاک تام یا ناقص بودن تعریف رسمی را این امر دانستهاند که سبب تمایز تام یا تمایز ناقص میشود؛ اگر باعث تمایز تام شود «رسم تام» نام میگیرد و اگر سبب تمایز ناقص شود «رسم ناقص» خوانده میشود.بر این مبنا، جامعیت و مانعیت، ویژگی همه تعاریف نخواهد بود. بر مبنای اول، رسم تام، تعریفی است که معرَّف را از همه آنچه که غیر اوست به نحو عَرَضی متمایز کند؛ مانند تعریف انسان به ضاحک. رسم ناقص، تعریفی است که مرسوم (معرَّف) را از بعضی از آنچه که غیر اوست به نحو عَرَضی جدا کند؛ مانند تعریف انسان به ماشی (رونده) که انسان را از بقر، غنم و… جدا نمیکند، چرا که آنها هم ماشیاند، ولی از شجر و حجر جدا میکند. بر این مبنا، رسم تام را تام گفتهاند به دلیل آنکه مرسوم را از همه آنچه که غیر اوست جدا میکند و رسم ناقص را از آن رو ناقص شمردهاند که سبب تمایز مرسوم از بعضی از آنچه که غیر اوست میشود. ۲.۲ - مبنای دوماما بعضی دیگر، مرکب یا مفرد بودن تعریف رسمی را ملاک تام یا ناقصبودن رسم دانستهاند و رسم مرکب (تعریف به خواص و اعراض) را رسم تام و رسم مفرد (تعریف مشتمل بر ذاتیات و عَرَضیات) را رسم ناقص دانستهاند . بر مبنای دوم، رسم تام، تعریفی است که یا از جنس قریب و عَرَض خاص فراهم آید؛ مانند: «حیوان ضاحک یا حیوان کاتب یا حیوان متمدن یا حیوان هنرمند و یا حیوان افزار ساز» در تعریف انسان و مانند: «شکلی که زوایای آن مساوی دو قائمه باشد» در تعریف مثلّث؛ و یا از انضمام جنس بعید با عَرَض خاص حاصل شود، مانند: «جسم ضاحک یا جوهر ضاحک و یا جسم نامی کاتب» در تعریف انسان و رسم ناقص، تعریفی است که از انضمام عَرَض عام با عَرَض خاص حاصل شود؛ مانند: «رونده ضاحک» در تعریف انسان. تام بودن رسم، بر این مبنا به دلیل تجمّع ذاتی و عرضی در تعریف است و رسم ناقص را هم به این دلیل که در آن فقط از عَرَضی استفاده شده و از ذاتیات خبری نیست ناقص دانستهاند. ۲.۳ - مبنای سومدسته سوم، جنس قریب را محور تقسیم قرار داده و ذکر آن را در تعریف، ملاک تام بودن رسم دانستهاند. بر مبنای سوم، رسم تام، تعریفی است که فقط از جنس قریب و عَرَض خاص فراهم آید؛ مانند: «حیوان ضاحک یا حیوان کاتب یا حیوان متمدن یا حیوان هنرمند و یا حیوان افزارساز» در تعریف انسان و مانند: «شکلی که زوایای آن مساوی دو قائمه باشد» در تعریف مثلّث؛ و رسم ناقص، تعریفی است که از انضمام جنس بعید با عَرَض خاص، یا انضمام عَرَض عام با عَرَض خاص حاصل شود؛ مانند: «جسم ضاحک یا جوهر ضاحک یا جسم نامی کاتب و یا رونده ضاحک» در تعریف انسان. بر این مبنا که تعریف باید جامع و مانع باشد، در تعریف رسمی، ناچاریم که عَرَض خاص (که لازمِ مساوی معرَّف است) را ذکر کنیم.به رسم تام، «رسم محقِّق» نیز میگویند به دلیل اینکه همانند حد تام، تحققْبخشِ شیء مرسوم است، به خلاف حد ناقص و رسم ناقص. [۳]
فرصت شیرازی، محمد نصیر، اشکال المیزان، ص۴۱.
[۴]
ابنسینا، حسین بن عبدالله، الاشارات و التنبیهات، ص۲۱۰.
[۶]
تفتازانی، عبدالله بن شهابالدین، الحاشیه، ص ۵۰.
[۷]
جرجانی، میرسید شریف، الكبرى فى المنطق، ص۱۷۷.
[۹]
لوکری، فضل بن محمد، بيان الحق بضمان الصدق، ص ۱۸۹.
[۱۰]
قطبالدین رازی، محمد بن محمد، تحریر القواعد المنطقیه فی شرح رسالة الشمسیه، ص۷۹.
[۱۲]
شیرازی، قطبالدین، درة التاج (منطق)، جزء۲، ص۴۶-۴۷.
[۱۳]
مجتهدخراسانی(شهابی)، محمود، رهبر خرد، ص۱۴۲.
[۱۵]
شهابالدین سهروردی، یحیی بن حبش، منطق التلویحات، ص۱۵.
[۱۶]
خوانساری، محمد، منطق صورى، ص۱۶۰.
[۱۷]
خوانساری، محمد، منطق صورى، ص۱۵۷.
[۱۸]
گرامی، محمدعلی، منطق مقارن، ص۸۶.
[۱۹]
مشکوة الدینی، عبدالمحسن، منطق نوین مشتمل بر اللمعات المشرقیه فی الفنون المنطقیه تالیف صدرالدین شیرازی، ص۲۲۴.
۳ - پانویس
۴ - منبعپایگاه مدیریت اطلاعات علوم اسلامی، برگرفته از مقاله «رسم تام»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۰/۳۰. ردههای این صفحه : اصطلاحات منطقی
|